Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


˙·٠•●♥حس زیبا ♥●•٠·˙

گفتم تو شیرین منی گفتی تو فرهادی مگر

گفتم خرابت می شوم گفتی تو آبادی مگر

گفتم ندادی دل به من گفتی تو جان دادی مگر

گفتم ز کویت می روم گفتی تو آزادی مگر

گفتم فراموشت کنم گفتی تو در یادی مگر

گفتم خاموشم سالها گفتی تو فریادی مگر

+نوشته شده در چهار شنبه 7 فروردين 1392برچسب:شیرین,فرهاد,گفتم,مگر,خرابت,ابادی,دل,جان,کوی,ازادی,فراموشت,فریاد,خاموش,عکس,عکس تنهایی,شعر,شعر تنهایی,ساعت20:28توسط وحید SODAGAR | |

مادر مرا ببخش درد بدنم بهانه بود !!!!

کسی رهایم کرده بود که صدای بلند گریه ام

اشک هایت را در آورد !!!!!

نویسنده ها کجایید ؟ می خواهم عشق بازی یاد بگیرم

قصه شیرین و فرهاد , لیلی و مجنون دارد دوباره تکرار

می شود می خواهم نقش لیلی را مثل مجنون بازی کنم !!!

ماندن کنار من لیاقت می خواست نه بهانه !!

در تک تک لحظات بی قراریم بلند میگویم :چرا با من اینکار رو کردی.

غفلت کرده ای "مادر" پشت یک قلب "عاشق"

فرزندت آرام آرام جان میسپارد و تو فراموش کردن

را به او نیاموخته بودی!!!

باز اين دل سرگشته من ياد آن قصه شيرين افتاد

بيستون بودو تمناي دو دوست

آزمون بود و تماشاي دو عشق

در زمانيكه چو كبك

خنده ميزد " شيرين"!


تيشه ميزد "فرهاد"!

+نوشته شده در یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:شیرین,فرهاد,تیشه,کبک,عشق,تمنا,سرگشته,قصه,عکس تنهای,عاشقانه ها,عاشقانه,متن عاشقانه,ساعت9:23توسط وحید SODAGAR | |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 68 صفحه بعد